معنی هاله و خرمن ماه

حل جدول

هاله و خرمن ماه

داره


هاله ماه

خرمن

داره، سابود

شایورد

سابود


خرمن ماه

هاله

لغت نامه دهخدا

خرمن ماه

خرمن ماه. [خ ِ یا خ َ م َ ن ِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) هاله که بر دور ماه گرد آید. (از برهان قاطع). خرگاه ماه. (مجموعه ٔ مترادفات). || روی معشوق. (لغت محلی شوشتر). || خط عذار خوبان. (برهان قاطع). || کنایه از سرین و کفل. (لغت محلی شوشتر).


هاله

هاله. [ل َ / ل ِ] (ع اِ) خرمن ماه را گویند.و آن حلقه و دایره ای است که شبها از بخار بر دور ماه بهم میرسد، چنانکه ماه مرکز آن دایره میگردد. (برهان قاطع). حلقه و دایره باشد که بر گرد ماه به سبب بخارات ارضی پدید آید و گویند آن هاله علامت باران است. (آنندراج). دایره ٔ گرد ماه، لیکن بدین معنی عربی است. (فرهنگ رشیدی). خرمن ماه که برهون، خرگر، سابود، شابود، شابورد، شادورد، شارود، شاکورد، شاهورد، شایراد و شایورد نیز گویند. (ناظم الاطباء):
مه در حصار هاله نخواهد مدام ماند
از آسمان برون دل آگاه میرود.
صائب.
ماه از حصار سر به گریبان هاله برد
تا چهره ٔ تو گشت مصور در آینه.
صائب.
نباشد دور اگر خطش طلایی در نظر آید
که طوق هاله زرین میشود از ماه تابانش.
صائب.
تا گرد ماه رویت خطت شده ست هاله
چشمی چو ابر دارم اشکی بسان لاله.
هدایت.
حسنش هزار تیر گذارد به یک کمان
مانند آفتاب که در هاله میرود.
میرزا طاهر وحید.
کی شیر نور میدهد ای شب فلک ترا
بیهوده می مکی تو چه پستان هاله را.
عبدالطیف خان (از آنندراج).
حسن تو درآئینه ٔ اندیشه نگنجد
خورشیدصفت ماه رخت هاله ندارد.
بسمل نیشابوری (از ارمغان آصفی).


هاله وار

هاله وار. [ل َ / ل ِ] (ص مرکب، ق مرکب) (از: هاله + وار، پسوند شباهت) دایره ای. مانند خرمن ماه. (از ناظم الاطباء).

واژه پیشنهادی

فرهنگ فارسی هوشیار

هاله

خرمن ماه را گویند، حلقه و دایره باشد که بر گرد ماه بسبب بخارات ارضی پدید آید و گویند آن هاله علامت باران است

فرهنگ پهلوی

هاله

خرمن ماه

فرهنگ معین

هاله

(لِ) (اِ.) خرمن ماه، دایره نورانی که گاه گاه گرداگرد ماه ظاهر می شود.

ترکی به فارسی

هاله

هاله

فارسی به عربی

هاله

سحاب ممطر، هاله

معادل ابجد

هاله و خرمن ماه

983

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری